یه روز یه چینیه میره بالای کوه داد میزنه:

 

" سا لاویهو لان تان شین هین تا نیی "

 

یهو از کوه صدا میاد:

 

کصافط ! خیلی سخت بود یه بار دیگه بگو ...!

 

 ........................................

 

[ یک شنبه 16 تير 1392برچسب:,

] [ 19:26 ] [ نیمه مرده ]

[ ]

یه روز یه پسره عاشق میشه یه عاشق واقعی دختره شرط میزاره میگه اگه میخوای باور کنم عاشقمی باید بری قلب مادرتو دربیاری بیاری برام پسره برمیگرده خونه چند روز بیخبر از دختر میشینه خونه و گوشه گیر میشه و چیزی نمیخوره و میره تو فکر مادره پسره میاد میپرسه پسرم چرا حاله خوشی نداری با کلی اسرار پسره حرفه راستو به مادرش میگه مادرش میگه پسرم من چند سالی به عمرم نمونده ولی تو خیلی آرزو داری من زندگیمو کردم بیا منو بکش و قلبمو ببر برا عشقت پسر قبول نمیکنه ولی بعد از اسرارای مکرر مادرش راضی میشه بعد پسره قلبه مادرشو درمیاره و میبیره برا دختره وقتی که میخواست پاشو از در بزاره بیرون پاش لیز میخوره پسره می افته زمین قلب از دستش درمیاد می افته زمین همون جا قلبه مادره پیرش زبون باز میکنه و میگه مادر پسرم مواظب خودت باش به سلامتی هر چی مادره دل سوخته هست

 

............................................................................
 

پسر :فك كنم عشقم داره بهم خیانت میكنه

رفیقه پسره :چرا؟؟؟چی شده مگه؟؟؟

پسره: اخه دیروز بهش زنگ زدم ازش پرسیدم كجایی؟؟؟گفت با دوستم سارا بیرونم.

رفیق پسره :خو این چه ربطی به خیانت داره:|||؟؟؟

پسره :اخه من دیروز با سارا رفته بودم سینماD:

 

--------------------------------

 

پسره با دختره تو خیابون راه میرفتن یه دفه یه ماشین مدل بالا میاد جلوشون دختره میگه خیلی

 

خوش گذشت ولی من دیگه نمیتونم پیاده برم بای در ماشینو که باز میکنه

 

راننده میگه خانم سوار نشو من راننده این افا هستم

 

========================

 

 


 

[ یک شنبه 16 تير 1392برچسب:,

] [ 19:24 ] [ نیمه مرده ]

[ ]

♥♥♥♥سلامتی اون بچه ی شر کلاس... ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
که منفی میگرفت.... معلم دیگه عادم حسابش نمیکرد...
امتحان اون درسشم سر لجبازی میوفتاد برای شهریور...
ولی هیچوقت نمیزاشت کلاس بدون خنده و شادی باش!!!1

 


دختر خانومی ازدواج میکنه فردای عروسی مادر شوهرش میگه زهرا جون چطوری ؟

 

زهرا میگه زهرا جون نه زهرا خانوم مادر شوهر ش عصبانی میشه میگه

اگر تو با یک سوراخ شدی خانوم پس حتماً آبکش خانوم خانوماست

 

 

اگه گفتید شباهت “زن” با “گردباد” چیه؟

جفتشون اول که میان با هیجان وارد زندگیت میشن..

و جفتشون موقع رفتن خونه، ماشین، و همه زندگیتو با خودشون می برن

 

 

به غضنفر میگن عجب مملکت خر تو خری داریم میگه آره بابا من 3 بار رفتم سربازی هیچکی نفهمید!

 

 

 

طرف ميره نونوايی ، يه 5 ريالي ميده به نانوا ،

نانوا ميگه : 5 ريالی كه نون نميشه ! طرف ميگه :

صداشو در نيار من ماكسی ميليانوس هستم

 

 

غضنفر آهنگ خالی گوش می کرده میزنه زیر گریه میگن چرا گریه می کنی؟ با بغض میگه آخه خوانندش لاله!

 

 

شعر غغنفر برا دوست دخترش :
صبح که در پنجرتون وا میشه
ظهر که در پنجرتون وا میشه
شب که در پنجرتون وا میشه
وای که چقدر پنجرتون وا میشه

 

 

غضنفر از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. غضنفر می گه: آهان فهمیدم، شلنگه

 

 

دکتر از غضنفر میپرسه: این همه قاشق تو شکم تو چیکار میکنه؟!! میگه: خودتون گفتین روزی یه قاشق بخور

 

به تركه ميگن: چند تا حيوون نام ببر كه پرواز كنه. ميگه:‌ كبوتر، كلاغ، خر! بهش ميگن: بابا خر كه پرواز نميكنه! ميگه: بابا خره ديگه، يهو ديدي پرواز كرد

 

 

 

تو اتاق عمل بيمارستان مغز يك میوه فروش رو با يك روضه خوان عوض میکنن . بعد از بهبودي رفتن ديدند ميوه فروشه ميگه اگه خدا بخواد سيب كيلو 300 تومان و . . . رفتند مسجد ديدند روضه خونه تند تند دستاشو به هم مي زنه و ميگه بدو بدو كه امام حسينو كشتند . . .

 

 

مادر پسره براش میره خواستگاری، پدر دختره میپرسه خوب پسرتون چه کاره هست؟
مادره میگه: پسرم دیپلماته پدر دختره میگه: اوه چه عالی! یعنی چی؟ مادره میگه: یعنی از وقتی پسرم دیپلمش گرفته همینطوری ماته

 

 

یارو لنگ بوده با کشتي ميره سفر… وقتي برميگرده رفيقش ميگه خب سفر خوش گذشت؟؟ ميگه نه بابا همش استرس داشتم هي مي گفتن لنگرو بندازين تو آب

 

 

رئيس: خجالت نمي‌كشي تو اداره داري جدول حل مي‌كني؟ كارمند: چكار كنيم قربان، اين سروصداي ماشينها كه نمي‌ذاره آدم بخوابه!

 

 

چشم ها رو شستم… جور دیگر دیدم… باز هم سود نداشت…
تو همان کره الاغی بودی، که هنوزم هستی!

 

 

مردی از اینکه زنش به گربه خانه بیشتر از او توجه میکرد ناراحت بود، یک روز گربه را برد و چندتا خیابان آنطرف تر ول کرد

ولی تا رسید به خانه، دید گربه زود تر از اون برگشته خونه، این کار چندین دفعه تکرار شد و مرد حسابی کلافه شده بود. بالاخره یک روز گربه را با ماشین گرداند، از چندین پل و رودخانه پارک و غیره گذشت و بالاخره گربه را در منطقه ای پرت و دورافتاده ول کرد. آن شب مرد به خانه بر نگشت آخرشب زنگ زد و به زنش گفت: اون گربه کره خر خونه هست؟

زنش گفت: آره

مرد گفت: گوشی رو بده بهش، من گم شدم

 

 

 

دختره ميره تو كتاب فروشي ميگه آقا ببخشيد كتاب برتري زن بر مرد دارين؟ مرده نگاش ميكنه ميگه خانم شرمنده ما اينجا رمان تخييلي نميفروشيم

 

 

گفتی تو دلم اول و آخر خودتی ، از هرچه که دارم ، بهترینش خودتی

خندیدم و زیر لب مکرر گفتم ، شاهزاده قصه های من ، خر خودتی

 

 

می گن وقتی یه خوشگل به آسمون نگاه می کنه،

ستاره ها براش چشمک می زنن و لذت می برن!

یه وقت تو به آسمون نگاه نکنی گند بزنی به حالشون !

[ یک شنبه 16 تير 1392برچسب:,

] [ 19:21 ] [ نیمه مرده ]

[ ]

 

[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:,

] [ 21:0 ] [ نیمه مرده ]

[ ]

خیس شدم...

عکس پنج

[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:,

] [ 20:58 ] [ نیمه مرده ]

[ ]

[ دو شنبه 10 تير 1392برچسب:,

] [ 15:50 ] [ نیمه مرده ]

[ ]

عکس های سینماگراف زیبا و جالب

عکس های سینماگراف زیبا و جالب

[ دو شنبه 10 تير 1392برچسب:,

] [ 15:45 ] [ نیمه مرده ]

[ ]

عکس های سینماگراف زیبا و جالب

[ دو شنبه 10 تير 1392برچسب:,

] [ 15:44 ] [ نیمه مرده ]

[ ]

 

[ دو شنبه 10 تير 1392برچسب:,

] [ 15:38 ] [ نیمه مرده ]

[ ]

بالاخره یک روز جوی خون راه می اندازم.

[ دو شنبه 10 تير 1392برچسب:,

] [ 15:35 ] [ نیمه مرده ]

[ ]

مرگ...

 


حواست هست خدا ؟؟؟
صدای هق هق گریه ام از همان گلویی میاید که میگفتی از رگش به من نزدیک تری ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ سر کلاس درس بودیم نیوشا پرسید:هی بچه ها چه کسی تا الان عاشق شده؟ هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان سمیه یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. سمیه 4روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش زهره موضوع رو ازش پرسید بغض سمیه ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم وارد کلاس شد اونو دید گفت:سمیه جان چرا گریه می کنی دوباره معلم پرسید گفت:سمیه جان چرا گریه می کنی سمیه با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟ سمیه گفت ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو دیدی که بهت بگه عشق چیه؟ معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم سمیه گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید .سمیه ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین عهدی عمل کنه. گریه های شبانه و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...تا جونم و بدم بهش.... من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای قشنگی بود بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب بودیم
عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو به خاطرش از دست بدی عشق یعنی از هر چیزوهرکسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو میرفتم جلوی دست پدرم و گفتم : پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت : نه من نمی تونم بذارم که بجای من تو رو بزنه. من هلش دادم اون طرف و گفتم : بخاطر من برو .. و اون رفت و پدرم من رو به رگبار کتک بست عشق یعنی حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راححتیش تحمل کنی . بعد از این موضوع عشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام فرستاد که توش نوشته شده بود: عزیز همیشه دوست داشتم و دار سمیه من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم شاید ما توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقت   بودم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش دوستدار تو (ب.ش) سمیه که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کرد معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت: دخترم می تونی بشینی به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر سمیه اومدن دنبا له سمیه ؟ معلم پرسید چرا ناظم مدرسه گفت برای مراسم ختم یکی از بستگان سمیه که صورتش از اشک خیس بود بلند شد و گفت: چه کسی ؟ ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان. سمیه که صورتش از اشک خیس بود صورت سمیه زرد شد بدن سمیه شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت سمیه ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد انگار یک شوک بهش واردشده و دیگه قلبش از کار افتاده بود سمیه همیشه این شعرو تکرار می کرد خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد ؟ خواهان کسی باش که خواهان تو باشد خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد ؟ آغاز کسی باش که پایان تو باشد    
 
 
 

[ دو شنبه 10 تير 1392برچسب:,

] [ 15:25 ] [ نیمه مرده ]

[ ]


[ دو شنبه 10 تير 1392برچسب:,

] [ 15:15 ] [ نیمه مرده ]

[ ]

متحرّک

 

بسه دیگه بگیر بخواب مرده تحرک نداره دنیا دیگه برای تو حتی یه کم جا نداره

بسه دیگه تموم بکن این حرفا و مسخرگی تو که نداری حتی جا تو یه قلب از بچگی

زنده بودی مهم نبود تحرکت مهم باشه؟! دله همه ی آدما تو قلب دیگری جاشه

تو جا نداری حتی کم توی دله اون آدما اونا نمیخوان که باشی بگیر بخواب توام یه جا

وقتی نمیخوان که باشی بودنت از برای چی؟! تموم کن این تحرکو ببُر دیگه از همه چی!

[ یک شنبه 9 تير 1392برچسب:,

] [ 13:8 ] [ نیمه مرده ]

[ ]

من یه مرده ام

[ یک شنبه 9 تير 1392برچسب:,

] [ 12:38 ] [ نیمه مرده ]

[ ]